کلاغ صفت باشیم | ... | |
میگویند وقتی کلاغی میمیرد، بقیه کلاغها دنبال علت مردنش میگردند که مبادا دیگری، به همان مرگ دچار شود. آن وقت ما، این همه کلمه داریم، این همه زبان، و بیش از هفت میلیارد آدم و اینطور مردهایم؟ «ای مسئولان ایران. من احساس خطر میکنم.» از این چسبها و برچسبها که عادت کردهایم تف کنیم روی هم. کی رحم از ما رفته؟ و انصاف؟ و لبخند؟ چون خیلی از ما، بو میدهیم. بوی تعفن. مثلن دختری که مانتوی سبز جلو باز دارد، هشت سال پیش، با کلام کسی که دوستش نداشته، مرده. بقال محل ما، دکان و شکمش بزرگتر شده، اما خودش بیست سال پیش از رحمت خدا رفته. و تنماهی یکسال پیش را با قیمت امروز میفروشد چون دلار کشیده بالا، و فرداها ناچارست خودش همین تن را گرانتر بخرد و گرنه باید کرکره دکانش را بکشد پایین بیآنکه بداند چند کرم خونی لای سبیلش است. بیآنکه حتا گمان ببرد به اینکه جامعه، ماییم. همین هزارتومن کرایهی اضافه است. همین تکهی سوخته نان است. همین کلمات من است. به این چیزها فکر نکن. قرصهاتو دوتا بخور. شبها برایم جوک میفرستد و مینویسد: مگر گفتهاند مملکت را تو بسازی؟ مینویسد باز که شروع کردی. و بعد کلیپی برایم میفرستد که فینگیلی آمریکا، با دو استیکر لبخند و میگوید کمتر فلسفه بخون. قرصهاتم بکن سه تا….
[پنجشنبه 1397-04-21] [ 12:48:00 ب.ظ ]
لینک ثابت
|