شاید خنده دار باشد ولی من دلم میخواهد کسی را داشته باشم که داد بزند بگوید برو گم شو وآن آدم انقدر پیش خداعزت داشته باشد که من بروم … بروم  گم بشوم ،انقدر گم که همه  یادشان برود کسی بوده با این هویت ،اصلا کاش بشود بگویی خدایا من مینشینم همینجا شما برو یک باردیگر قلم و دواتت را بیاور و قصه دیگری برایم بنویس آن یکی شخصیت هاش خیلی زیاد بود ،فضای داستانش خیلی طوسی بود …

بگویی حالا اینبار من را یک خرس قطبی خلق کن چه میشود مگر!

حالا دنیا یک لاغر دراز صورت کک و مکی نداشته باشد به کجایش بر میخورد!

باور کن به هیچ کجایش

یک خرس قطبی سفید که وظایف حیاتی اش را بهترین وجه ممکن انجام بدهد ،و تو از خواب زمستانی اش راضی باشی ،تازه سر ملائکه هایت هم خلوت تر بشود کلی

اصلا آقا بیا این پایین ببین چه خبر است! ازآن بالا بالاها همه چیز کوچک دیده می شود خب

دلتنگی ها ،دردها ، سوراخ سمبه های دل که هیچی دیگر

سرت شلوغ شده مشتی … شلووووغ 
زهرا حسینی

موضوعات: بدون موضوع
[پنجشنبه 1397-03-31] [ 02:12:00 ب.ظ ]