جاذبه ی ضریح
اینجا قدمگاهی است برای عرض ارادت







تیر 1397
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << < جاری> >>
            1
2 3 4 5 6 7 8
9 10 11 12 13 14 15
16 17 18 19 20 21 22
23 24 25 26 27 28 29
30 31          





اینجا با قلم خودم از مهمانان پذیرایی می کنم , گوارای وجودتان



جستجو




 
  واقعا من که هستم؟ ...

من همسري مهربان و مادري فداکار هستم، وقتي شوهرم براي اثبات وفاداري اش، البته تا چهلم آگهي وفات مرا در صفحه اول پرتيراژترين روزنامه شهر به چاپ مي رساند.
من زوجه هستم، وقتي شوهرم پس از چهار سال و دو ماه و سه روز به حکم قاضي دادگاه خانواده قبول مي کند به من و دختر شش ساله ام ماهيانه بدهد.
من سرپرست خانوار هستم ، وقتي شوهرم  تمام زندگی  من چهار سال پيش با کاميونش از گردنه حيران رد شد و براي هميشه در ته دره خوابيد.
من خوشگله هستم، وقتي پسرهاي جوان محله زير تير چراغ برق وقت شان را بيهوده مي گذرانند.
من ضعيفه هستم، وقتي ريش سفيدهاي فاميل مي خواهند از برادر بزرگم حق ارثم را بگيرند.
من بي بي هستم، وقتي تبديل به يک شيء آرکائيک مي شوم و نوه و نتيجه هايم تيک تيک از من عکس مي گيرند.
من مامي هستم ، وقتي دختر نوجوانم در جشن تولد دوستش دروغ پردازي مي کند.
من مادر هستم، وقتي مورد شماتت همسرم قرار مي گيرم چون آن روز به يک مهماني زنانه رفته بودم و غذاي بچه ها را درست نکرده بودم.
من زنيکه هستم، وقتي مرد همسايه، تذکرم را در خصوص درست گذاشتن ماشينش در پارکينگ مي شنود.
من ماماني هستم، وقتي بچه هايم از من می خواهند تا خلاف هايشان را به پدرشان نگويم.
من ننه هستم، وقتي شليته مي پوشم و چارقدم را با سنجاق زير گلويم محکم مي کنم و نوه ام خجالت مي کشد به دوستانش بگويد من مادربزرگش هستم.
من در ماه اول عروسي ام؛ خانم کوچولو ، عروسک ، ملوسک ، خانمي ، عشقمن ، پيشي ، قشنگم …» هستم.

دامادم به من وروره جادو مي گويد.
حاج آقا مرا والده صدا مي زند.

من مادرفولادزره هستم، وقتي بر سر حقوقم با اين و آن مي جنگم.

مادرم مرا به خان روستا کنيز شما معرفي مي کند.
من دوشيزه مکرمه هستم،وقتي زن ها روي سرم قند مي سابند و همزمان قند توي دلم آب مي شود.
من مرحومه مغفوره هستم، وقتي زير يک سنگ سياه گرانيت قشنگ خوابيده ام و احتمالاً هيچ خوابي نمي بينم.
من والده مکرمه هستم، وقتي اعضاي هيات مديره شرکت پسرم ؛ براي خودشيريني 20 آگهي تسليت در 20 روزنامه معتبر چاپ مي کنند.
ﺍﮔﺮ ﺷﻤﺎ ﻣﯿﺪﺍﻧﯿﺪ، ﺑﻪ ﻣﻦ ﺑﮕﻮﯾﯿﺪ ﻭ ﻣﺮﺍ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺳﺮﺩﺭ ﮔﻤﯽ ﺑﺮﻫﺎﻧﯿﺪ 

ﻭﺍﻗﻌﺎ ﻣﻦ ﮐﯿﺴﺘﻢ؟
#زن

#دکتر_شقایق_پوریا

موضوعات: بدون موضوع
[چهارشنبه 1397-04-20] [ 08:46:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  داستان نویس خطاکار(7) ...

* در داستانتان از آدمهای واقعی استفاده نکنید.

یکی از سخت ترین کارها برای نویسنده شدن این است که چطور از خواننده بخواهی با شخصیت های داستانت همذات پنداری کند و باآنها همدردی نماید.در نظر بگیرید مخاطبان شما بایدبه یک سری نشانه که روی کاغذ چاپ شده نگاه کنند وازاین نشانه ها باید حروف الفبا را تشخیص دهند وباحروف الفبا به کلمات برسند.حالا به معنی کلمات توجه کنند و جمله بسازند و….

به زبان دیگر آدمهای خوب داستان به هیچوجه نمیتوانند آدمهای واقعی باشند ممکن است شماازیک آدم واقعی الهام بگیرید ولی باید آنها رابزرگنمایی کنید تا مخاطب باورشان کند.شاید بتوان ابتدا یک شخصیت راازروی آدمهای واقعی شکل داد ولی قطعا نمیتوان فقط به آن اکتفا کرد.

علاوه بر شخصیت سازی داستانی میتوانید به شخصیتتان برچسب های شناخته شده هم بزنید البته این برچسب ها هم باید اغراق شده تر اززندگی واقعی باشند.

موضوعات: بدون موضوع
 [ 07:53:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت